# کپشن👇👇
یک سال دیگه گذشت ولی امسال خیلی سخت گذشت ،پارسال از یه طرف خوشحال بودم بابت اینکه قراره دوباره مادر بشم ولی از طرف دیگه بزرگترین غم دنیا رو داشتم چون متوجه شدیم مادرم داخل سینش توده هست بدخیم وبا شدت زیاد در حال رشد ،😢😢خیلی زود دوره درمان شرو شد شیمی درمانی حسابی مامانم رو افتاده کرد بی حال بی جون، اولین جلسه شیمی درمانیش خیلی برامون سخت بود ،از طرفی بارداری پر خطر من از طرفی حال مادرم گذشت ،یک روز مونده به زایمان من جلسات شیمی درمانی هم تموم شدن ،۲۵ روز بعدعمل شد خوشبختانه سینه تخلیه نشد وفقط توده برداشته شد ،الان خدا رو هزاران بار شکر دوره رادیو تراپی هم با هر سختی بود گذشت،مامانم از نو متولد شد موهاش در اومدن 😍🤩داره یواش یواش سر پا میشه ضعیف شده ولی بازم خدا رو شکر اون روزا گذشت ۱۴ بهمن تولدش بود ما هم براش یه تولد حسابی گرفتیم به تلافی همه اون روزای بد که گذشتن ،سخت بود عذاب آوربود ولی گذشت در ضمن دوتا فرشته دیگه هم به جمعمون اضافه شدن در این مدت درمان مامانم 😍🤰🤱🤱یکی اقا باریش پسرم من 🥰یکی گل دختر برادرم مریم خانوم🥰طولانی شد ولی اینجا نوشتم تا یادم بمونه چه روزایی بودن که فکر میکردیم تموم نمیشن ولی شد ،گاهی سختی کشیدن خیلی با ارزش میشه چون اخرش خدا یه جوری خوشحالت میکنه که خودتم باورت نمیشه،مامانم عزیز ترینم میدونم چقدر سختی کشیدی هم برای ما هم برا سر پا موندنت بیشتر از خودت به فکر منو تو راهیم بودی واین بزرگترین قوت قلب بود برام خییییلی دوستت دارم ،عاشقتم قربون تک به تک اون موهات بشم که از ما قایم کردی که نکنه ما ببینیم وناراحت بشیم ،فدای اون قلب مهربونت که همه جوره هوای منو خواهرا وبرادرم رو داشتی ،بمونی برامون ،🤲خدایا همه مریضا رو شفا بده به حق اقا امام زمان🙏🤲